پایتخت من سقوط کرد و من هنوز در خیال روزهای حکمرانی ام!

-

در آستانه فروپاشی روانی ام 

رعیت عقده های من قیام کرده اند، کم آورده پیششان جذبه ی رضا خانی ام!  

سال نوزده هفت نه، جورج تاون، مثل روزهای آخر حیات ملا مصطفی بارزانی ام! 

یا نه! من کجا و او کجا!؟ 

بیشتر شبیه عکس رنگ و رو رفته ی روی یخچال عمه، من شبیه باگزبانی ام!  

البدایه فی الدرایه! من همان کتاب هرگز ورق نخورده ی عالم بزرگ... 

چه بود اسمش؟!...آها! شهید ثانی ام! 

--- 

یاد روزهای بچگی بخیر! 

رفیقمان رفیق بود و افتخارمان اینکه همدگر را صدا میزدیم: دوست جان جانی ام  

و حالا به چشم دوستان شدم خرفت و رنگ ندارد دگر حنای حرفهای سابقا عقلانی ام!    

برادر کوچکم ازدواج کرده، من هنوز یالقوز! در نگاه اهل خانه جانی ام! 

غریبه نیستید! مثل اسب لبخند میزنم ولی کم آورده ام مثل سگ با تمام سخت جانی ام!

خلاصه چندوقتیست فقط به این خوشم که اینروزهای بد تمام میشود، که فانی ام!

--- 

رادیوی خان عمو روشن است 

رادیو طبق عادت هفته های قبلِ انتخاب، توی سمعک عمو داد میزند که "من ایرانی ام!" 

رادیو داد میزند. شعر من میپرد! شعر من یا همین خزعبلات روزهای تشدید لالمانی ام! 

---  

خواب میروم، به خواب هفت ساله میشوم، کچل، سرمه ای به تن، دبستانی ام، 

کناریم زل زده به من: - شما؟ -"منم. همکلاسی کلاس اولت. مجتبی مرادخانی ام"

ها...شناختمت پسر!...مجتبی...مجتبی...چشمهای من درد میکند رفیق کوچکِ عینک استکانیم 

بیا فوت کن...به اندازه تمام خانه های بم، خاک رفته توی چشم روزهای جوانی ام   

-

***  

-

آخرنوشت: ببخشید که اینروزها کمتر سلام تازه میکنم.... 

جای همه سلامهای جامانده...به تنها زبان تا همیشه زنده دنیا... 

به تنها زبانی که هنوز کمی به یاد دارم...به زبان مادریم...زبان قلم..."هزارباره تازه سلام"... 

-

نظرات 80 + ارسال نظر
مینا شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 00:44 http://www.harfebihesaab.blogfa.com

حمید... نبینم غم داشته باشی خان داداش ...
با کرگدن موافقم شدیدا ... تیکه آخر خیلی عالی بود...

منجوق شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:42 http://manjoogh.blogfa.com/

عالی بود اوضاع احوال همه ما این روزها همین است.

سحر شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:09

سلام قشنگ بود به خصوص آخرش.ببخشیدا بهتر نیست به جای روزهای جوانیم بنویسید دوره ی جوانی ام. فکر کنم بهتر باشه نه؟

ممنون از پیشنهاد خوبت
آره اینجوری خوش آهنگتر میشه
فقط کلمه "دوره" یجوریه. زیادی رسمیه
دنبال یه کلمه ای میگردم که خودمونی تر باشه

اشرف گیلانی شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 13:13 http://babanandad.blogfa.com


آقا من سرباز وفادارم
حتی در آستانه شکست

اشتباه میکنی دیگه خواهر من!
"عقب نشینی" رو واسه همین وقتا گذاشتن دیگه!

هاله بانو شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 20:04 http://halehsadeghi.blogsky.com/


همچنان هی می یام می خونم این سقوط رو ...
چرا دروغ سعی می کنم دقیق بخونم و ببینم اگه یه بار دیگه هوس ادیت کردن به سرت زد کدوم قسمتش رو حذف می کنی

از شما چه پنهون احتمالا بند اولش رو حذف میکردم!
بعضی جاهاشو هم اضافه میکردم. مثلا آخر بند دوم یه چیزی شبیه این اضافه میکردم:
"کار و کار و کار و کار! عاقبت یکی از همین شنبه ها قفل میشود پشت میز سازمانی ام، قلب استخوانی ام!"...
یا...
"موبدان کمر به قتل ارژنگ بسته اند! به جا مانده از تبار تیسفون، مانی ام!"...

محسن باقرلو دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 20:55

عکسای این صفحه رو ببین :
http://nathanael2.aminus3.com/portfolio
حس غریبی توی بعضیاشون هست که محشره ...

آره
میدونم کدومارو میگی
این دو تارو بیشتر از بقیه دوس داشتم:

http://nathanael2.aminus3.com/portfolio/13.html

http://nathanael2.aminus3.com/portfolio/95.html

محسن باقرلو دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 21:01

حالا که زحمت کشیدی اونو دیدی
اینم ببین جهت حظ بصر ! :
http://dreamstage.aminus3.com/portfolio

میگما چرا چندوقته همش پای نتی ولی آپدیت نمیکنی! (آیکون "خدا حفظشان کردن!")...

جزیره سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 14:56

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام


چرا آپ نمیکنی؟

درگیر کار و زندگی و یه لقمه نون نیمه حلال!
ایشالا آخر هفته

کودک فهیم سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 17:48 http://the-nox.blogfa.com

چند مدت پیش هم اگر اشتباه نکنم در زمان دهه فـ.ـجر بود که به همین سبک یک چند ضلعی دیگه نوشته بودید از نظر من محتوا و مفهومش عالی بود و باز هم کلی حرف داشت ولی تا حدودی اینکه به وزن درش بیارید و آهنگین باشه شاید محدودش کرده بود اما این چند ضلعی خیلی خیلی نسبت به قبلی عالی تر بود.کلا هر سبک جدیدی،هر نو آوری ای یا حتی هر خونه تکونی ای عالیه...و از همه مهم تر اون متن و سبکیه که اول از همه خود نویسنده باهاش ارتباط برقرار کنه و دوستش داشته باشه...

چقدر حرف داشت این چند ضلعی...
این بخش دیوانه کننده بود...یک حس لعنتی داشت...:

"خواب میروم، به خواب هفت ساله میشوم، کچل، سرمه ای به تن، دبستانی ام،
کناریم زل زده به من: - شما؟ -"منم. همکلاسی کلاس اولت. مجتبی مرادخانی ام"
ها...شناختمت پسر!...مجتبی...مجتبی...چشمهای من درد میکند رفیق کوچکِ عینک استکانیم
بیا فوت کن...به اندازه تمام خانه های بم، خاک رفته توی چشم روزهای جوانی ام"

اهل تعریف الکی نیستم که اگر تعریفی نبود ساده رد می شدم.ادامه بده حمید.عالی بود.

ممنون از دلگرمیت
خوشحالم که دوستش داشتی
خودمم این مدلی نوشتن رو دوس دارم
مثل تجربه یه بازی جدید میمونه و خیلی برام لذتبخشه

جزیره سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 18:00

اهان درگیر: کار و کار و کار و کار!
عاقبت یکی از همین شنبه ها قفل میشود پشت میز سازمانی ام، قلب استخوانی ام!"... محشر بود ولی به همون اندازه ی محشر بودنش تلخ بود.میدونی که؟!
بعدشم اینقده نق نزن. باید کار کنی دیگه. زندگیه دیگه، اگه کار نکنی چه جوری میخای زندگی رو بگذرونی؟والا با این توقعاشون

راستی یه لقمه نونِ نیمه حلالتون گوارای وجودتون. گوشت بشه به تنتون، یه لقمه نونِ نیمه حلالتون، حلالتون.

اخر هفته هم که خیلی خوبه که آپ میکنی، میشه پس فردا

- راستش اونزمون که کار نمیکردم هم اوضاعم خیلی بدتر از الان نبود! انگار فلاکتو روی پیشونیمون خالکوبی لیزری کردن! (آیکون "نق میزنم پس هستم!")...
- شما هم اینکاره اییا!

هیوا سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 18:55 http://anaronar.persianblog.ir/

سلام آقای حمید
ما متولدین تیر خیلی دد میکشیم؟
تو رو خدا نگویید نه
چون دردم می آید...
راستی مرسی به خانه ام آمدید...
انقدر خوشحال شدم که جیغ...

- متولدین تیر!؟ راستش ارتباط قضیه تیرماه با این بحث رو نگرفتم!
- خواهش میکنم. بیتعارف نوشته هات از قوی ترین نوشته های بلاگستانه (یا حداقل اون قسمتی از بلاگستان که من میشناسم!)...

شهاب آسمانی سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 22:27 http://empyrean.blogfa.com/

سلام حمید جان ...
براحتی میشد با بعضی قسمت هاش ارتباط برقرار کرد ...
قشنگ بود ...

ز.ح(زینب) چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:38 http://my-life-story.blogsky.com/

در راستای اینکه فرموده بودید:
خوشحالتر میشدم اگه آدرس وبلاگت رو هم میذاشتی.

اومدم آدرس وبمو بذارم...
تازه از تنور در وامده!

مبارکه!

بی تا چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 13:32

عالی بود حمید

جزیره جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:41

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
صبح عالی متعالی
به به چه جمعه ی زیبایی.
خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــب امروز دیگه آپ میکنی. (نویسنده ی عزیز، هرگونه صحبتی در جواب به این کامنت که بار منفی و اعتراضی داشته باشه باعث عکس العمل شدید کامنت گزار شده و همچنین باعث پشیمانیه شما نویسنده ی عزیز، پس در انتخاب واژگان محتاط باشید. ستاد حمایت از حقوق کامنت گزاران)

آره واقعا! چه جمعه ای! چه سری چه دمی عجب پایی! (خیلی سعی کردم بار اعتراضی نداشته باشه! انشاالله که مقبول افتد!)...

جزیره جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:11

اره افتاد

نچسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسب

زینب جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 14:28 http://my-lif-story.blogsky.com

هروقت دوست دارید آپ کنید!
من که فعلا مشغول خوندن آرشیوت هستم!
بنابراین حالا حالاها پست دارم براى خوندن!

لایف آدرسی که گذاشتی یه "e" کم داره! (آیکون "بازماندگان قوم بنی اسرائیل!")...

بهاره جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 15:55 http://eternaldeath.blogfa.com

می فهمم وقتی رعیت عقده ها قیام کند یعنی چی... یعنی جنایت به جان و خود و بند بند وجودی که انگار در حال متلاشی شدن است و متلاشی نمی شود و ... چقدر وسط این بندها خودمو دیدم انگار که به بند کشیده شدم وسط سطورت.

نمیدونم
راستش واسه من اینجوری نبود
بیشتر شبیه یه براندازی بی دردسر بود

این روزها ... جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 16:00 http://inrooz-ha.persianblog.ir

سخته ... نوشتن برای یه پست اینجوری سخته ... آدم قلبش میلرزه ... صداش ... دستش ... بعضی از گوشه های تیز ابر فرو میره تو خاطرات که نه ... تو همین روزهای آدم ...

همونطور که جواب دادن به یه کامنت اینجوری

زینب جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 18:23 http://my-life-story.blogsky.com/

حالا خوبه این لایفی که نوشتم یه حرف کم داره... لایفه حقیقیم که خیلی چیزا کم داره! اونو چیکارش کنم؟!

نمیدومنم واللا! علی الحساب میتونی یه e هم ته اون بذاری شاید درست شد! (آیکون "روشهای غیرتضمینی!")...

زینب جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 19:29 http://my-life-story.blogsky.com/

این روش تضمینی ِ پیشنهادی شما مثل نصب یه «اپلیکیشن» که مخصوص گوشیهای اندروید و اپل و اینهاست روی یه گوشی ساده ست که فقط پسوند جار و جاوا حالیش میشه!
یا گوشی کلاً قاط میزنه
یا در بهترین حالت اون اپلیکیشنو نمیخونه و باید حذفش کرد!
بیخیال
میترسم گوشی زندگیم یه باره هنگ کنه و قاط بزنه!
ما که شانس نداریم
همینجوری با نقایص موجود ادامه میدیم ببینیم چی میشه!

بهترین کارو میکنی!
اصولا گوشی دو تا کارو خوب انجام بده کافیه!
یکی آنتن بده! یکی آهنگ پخش کنه! باقیش دیگه قرتی بازیه!

اشرف گیلانی شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:52 http://babanandad.blogfa.com



به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

سیمین شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:23 http://nazesimin.blogfa.com

شاعر...شاعر بس کن...دلم...خدایا دلم....

شب ـ چله شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 15:11 http://delnebeshteh.blogfa.com

ایکون ی ادمی که با چشای گرد و دهن باز زل زده به مانیتور و هی داره می خونه و مثه چی کیییف میکنه

گلنار شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 20:04 http://golnarism.blogfa.com

حاشا اگر می و باده فقط همین معنا را بدهد،


برسان باده که غم روی نمود ای ساقی
این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی
حالیا عکس رخ ماست در آیینه جام
تا چه رنگ آورد این چرخ کبود ای ساقی
دیدی آن یار که بستیم صد امید در او
چون به خون دل ما دست گشود ای ساقی؟
تشنه خون زمین است فلک وین مه نو
کهنه داسی است که بس کشته درود ای ساقی
بس که شستیم به خوناب جگر جامه جان
نه ازو تار به جا ماند و نه پود ای ساقی
حق بدست دل من بود که در معبد عشق
سر به غیر تو نیاورد فرود ای ساقی
در فرو بند که چون سایه در این خلوت غم
با کسم نیست سر گفت و شنود ای ساقی .....


هاله بانو سه‌شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 22:45 http://halehsaadeghi.blogsky.com/

سلام
نمی دونم چرا یه دفعه دلم خواست اینجا برات تبریک سال نو بذارم

سال نو مبارررک
امیدوارم تو سال جدید روزهای خوشی رو تجربه کنی

مهتاب جمعه 4 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 20:26 http://tabemah.blogsky.com

بیا فوت کن...به اندازه تمام خانه های بم، خاک رفته توی چشم روزهای جوانی ام ...
آخ حمید ...
چه کردی ؟
...

ندا شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:02

من به احترام این نوشته شما تا کمر خم شدم دیگه هم راست نمیشم فوق العاده بود

[ بدون نام ] جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 15:45

۷۹

[ بدون نام ] جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 15:46

۸۰

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد