تسلیت نوشت : درگذشت مهندس عزت الله سحابی و شهادت دختر ایشان خانم هاله سحابی رو به تاریخ آزادی خواهی ایران تسلیت میگم.
***
حرف حق نوشت : این پست دومان رو که در انتقاد به فضای ریاکارانه اینروزهای بلاگستان نوشته شده خیلی دوس دارم...
***
معرفی بخش جدید نوشت : کپی رایت ایده این بخش جدید برای مجله همشهری جوانه...نمیدونم الان هم همچین بخشی در این مجله وجود داره یا نه ولی زمان اوایل جوانی که این مجله رو میخوندم در صفحه "رویداد در هفته اجتماعی" یک ستون طنزی بود به اسم "تعبیر خواب" که با زبان طنز اتفاقاتی که در هفته گذشته افتاده بود رو تحلیل میکرد که انصافا فوق العاده بامزه بود...دوستانی که از قدیم با اینجا آشنا هستن یادشونه که در وبلاگ قبلیم که مسدود شد چندتا تعبیر خواب در این سبک نوشته بودم که خیلی هم بد نشده بود ولی نمیدونم چرا ادامه اش ندادم...حالا میخوام در این بخش جدید که از این پست شروع میشه این تعبیر خوابهارو در یک دسته بندی مشخص به اسم "تعبیر خواب چندضلعی" ادامه بدم...امیدوارم خوشتون بیاد...
***
سد کرج از اطراف تهران!: آقا من خواب دیدم یکی میاد یه چیزی میریزه تو من بعد دهنم بسته میشه! به نظرتون این رفتار درسته!؟... جواب!: این چه طرز خواب تعریف کردنه آخه!؟ درستی یا نادرستیش رو بنده نمیدونم ولی فکر کنم این خواب شما به این قضیه ربط داره که یک آقایی در مصاحبه با همشهری ماه گفته : "هیچکس اعتراض نمیکند. چون هر روز صبح در سد کرج و لتیان دعا میریزند. دعای دهانبند!" (لینک)
***
روبان از ایران!: خاک بر سرم! چجوری خوابمو تعریف کنم آخه!؟ خواب دیدم 10 نفر مرد گردن کلفت دولتی جمع شدن دورم! دارن 10 نفری پاره ام میکنن! خاک توو گورم! چیکار کنم حالا!... جواب!: نمیخوام توو دلتونو خالی کنم ولی به زودی این اتفاق در واقعیت به وقوع میپیونده! اونم سر افتتاح خط تولید نسل جدید تلویزیونهای ال جی! اینم عکسش! (لینک + عکس)
***
ناپلئون از فرانسه!: آقا من یه خوابی دیدم یادم نمیاد چی بوده ولی صبح که از خواب بلند شدم همینجوری داشت تنم میلرزید! میشه تعبیرشو بگید!... جواب!: آخه مرد مومن من از کجا بدونم تعبیرش چیه!؟ ولی فکر میکنم به این جمله ای که آقای خوش چهره برای ضایع کردن مموتی گفته ربط داشته باشه! : "پرکاری میتواند برای یک شخص خصیصه ژنتیکی هم باشد؛ ناپلئون هم میگفت که طی روز فقط چهار ساعت میخوابد!" (لینک)
***
پیشی از خیابان انقلاب!: خواب دیدم همینجوری واسه خودم خوش و خرم دارم توو سطل آشغالا میچرخم که یه عده در حالی که آستیناشونو زده بودن بالا و جوراباشون از جیب شلوارشون آویزون بود و شعار مرگ بر مشایی میدادن اومدن منو کشتن!؟ آقا این تعبیرش چیه!؟ یعنی من الان مشایی هستم!؟... جواب!: نه عزیزم! بیخودی جوگیر نشو! تو همون گربه بیمقداری هستی که بودی! مساله اینه که جمعه گذشته یه عده روی وضوخانه نماز جمعه تهران و چندجای دیگه نوشته بودن "خبر بسیار مهم. جادوگر با گربه جادو میکند. گربه های محل را بکشید تا زنده و سلامت باشید!" (لینک + عکس)
***
جونگ یانگ چینگ 17 ساله از چین!: خواب دیدم یه آی پد توپ دارم و دارم آهنگ گوش میکنم و حال میکنم ولی انگار یه چیزی در بدنم کمه! جالب نیست!؟... جواب!: جالب بودن یا نبودنش به ما ربطی نداره! ما فقط تعبیر میکنیم! ولی در این یه مورد چون پرسیدی میگم که اصلا جالب نیست! شما بزودی کلیه ات رو میفروشی تا یه آی پاد بخری! (لینک)
***
یک پلیس از زیمباوه!: این خواب من انقد خنده داره که بگم میمیری از خنده! خواب دیدم در مستراح نشستم و گلاب به روتون حسابی مشغولم که یهو یه عده از همکارام میان دستبند میزنن دستم میبرنم بازداشتگاه!...جواب!: بنده خدا اگه میدونستی تعبیرش چیه اینجوری هرهر کرکر نمیکردی! بزودی شمارو به جرم استفاده از دستشویی اختصاصی رئیس جمهورتون آقای "رابرت موگابه" دستگیر میکنن! آخه اینم مملکته شما دارید!؟ (لینک)
***
رودخانه از کانادا!: آقا دستم به دامنتون! به دادم برسید! خواب دیدم یهویی سبز شدم! حالا یهو نیان مارو بگیرن! واللا من عیالوارم! یه کاری بکنید!... جواب!: هول نشو عزیزم! حالا شما یه چیزی شنیدی "دارن همه رو میگیرن!" این خبرا هم نیست!...چند وقت دیگه به علت واکنشهای شیمیایی با ماده ای به نام "فلوئورسین" رنگت عوض میشه ولی جای نگرانی نیست! (لینک + عکسها)
***
جلسه ستاد هدفمندی از تهران!: خواب دیدم یه عده اومدن منو سحر و جادو کردن! بعدش یهویی به طرز عجیبی دچار فشل (کاهلی و سستی) شدم! تازه کاش فقط فشل بود! بی نظم هم شده بودم! قربون دستت دعای ضد سحر و جادو نداری شما!؟... جواب!: نخیر! من فقط تعبیر خواب میکنم! تعبیر خواب شما هم اینه که همینروزا رجا نیوز از "بینظمی در جلسات ستاد هدفمندی یارانهها" خبر میده و اون رو از "نتایج سحر فشل کردن وزارتخانههای اقتصادی" میدونه! (لینک)
سلام خیلی خوب بود جبگر. همینجوری بنویس. فقط مشکلش این بود که یه خورده طولانی بود !!!
سلام دلبرکم!...بخاطر گل روی تو هم که شده دفعه دیگه کوتاش میکنم! (آیکون "ختنه ادبی!")...
چرا این تصور وجود داره که اگر کسی با چیزی مخالفت میکنه یعنی به خودش گرفته؟!
آدم به چیزی گیر میده که استثناهاش رو دیده...
در مورد عزتالله سحابی قبول دارم حرفت رو ولی در مورد هاله نه...
چون معتقدم "نوع"ِ این اتفاق بعنوان یک فاجعهی ملی بهتآور و غمانگیز بود مثل خیلی دیگه از فجایعی که اتفاق افتاده٬ نه اینکه چون برچسب "سحابی" روش خورده...
بر فرض اگر سر تشییع جنازهی یکی از کشته شدگان عادی هم این اتفاق میفتاد و یک عضو دیگه از خانواده اینطور کشته میشد باز هم همینقدر درد داشت و دغدغه بود... و حتی بیشتر...
بعدشم کلاً در اون چیزی که دومان نوشته بود من مشکلی نمیبینم یا شاید هم متوجه نشدم!
منم دلم میخواد یه مدت برم یه جایی که به هیچی فکر نکنم!
این دلیلی بر ریاکاری و نقاب زدنه؟؟
- این تصور وجود داره چون در اکثر مواقع واقعا همینطوره!...در جوابی که دادم تاکیدم روی کلمه "ناخوداگاه" بود...کاری به این مورد خاص ندارم...ولی باور کن خیلی وقتا همینطوره...
- در اینکه اون اتفاق یه فاجعه ملی و بزرگتر از اون یه "فاجعه انسانی" بود شکی نیست...ولی حتی در این مورد هم معتقدم فضای وبلاگها اغراق شده بود..."اغراق شده" نه نسبت به خود اتفاق (که خیلی سختتر و غم انگیزتر از همه این کلمه ها بود)...بلکه "اغراق شده" نسبت به حس واقعی نویسنده به این اتفاق...به اینکه واقعا چقدر براش مهم بوده...
بگذریم...اینجوری بحث کردنمون به جایی نمیرسه...تو داری مصداقی بحث میکنی...در حالیکه حرف من کلی بود...قبول کنیم یا نه به هر حال "رفتار قریب به اتفاق بلاگستان به شدت جو زده و غلو شده اس"...چه توو پستا چه توو کامنتا چه توو واکنشهای دسته جمعی به اتفاقات بزرگ...مثال زیاد دارم ولی بذار از خودم مثال بزنم که ناراحتی هم پیش نیاد...بیشتر از صد مورد رو میتونم در کامنتای عمومی و خصوصی وبلاگ قبلیم نشونت بدم که طرف اومده با یه لحن شوکه ای نوشته آقا این محشره! تو قلمت فلانه! من روانی شدم خوندمت! اصلا نگاهم به دنیا عوض شد! تو یک استثنا در عالم امکانی! خدا میدونه که الان دارم سجده شکر بجا میارم که با این تک ستاره آسمان ادبیات آشنا شدم و این صحبتا!...ولی چهار روز دیگه جواب سلام آدم رو هم نمیده!!!...چرا؟ چون جوگیریم!...انگار خر کله مون رو گاز گرفته که یا حرف نزنیم یا اگه حرف میزنیم یک چیزی بنویسیم پشم ریزون! عادی حرف زدن و عادی نوشتن رو یادمون رفته...
- نه...دلیلی بر ریاکاری نیست...اتفاقا خیلی هم خوبه...اگه یادت باشه خودم بارها این توصیه رو بهت کردم...ولی اگه بری یه جایی که به هیچی فکر نکنی ولی باز بیای اینجا چیزایی بنویسی که انگار داری بهشون فکر میکنی این ریاکاریه! اولین کسی هم که اگه بفهمه بهت اعتراض میکنه خود منم...
- خیلی دوستت دارم پرند جان...خدا میدونه که اگه بخوام به تعداد انگشتان دو دست آدمهایی رو که از ته دلم خوشبختی و سعادتشونو میخوان بشمارم تو یکیشونی...الهی به حق هر چی بهش اعتقاد داری روزای خوب پر از شادی رو ببینی...
سلام
خیلی قشنگ بود
وسط درس خوندن لبخند رو لبم نشست
مرسی
رودخانه از کانادا
سلام گل گیسو
بلاگر توانمند انتظارشم لذت بخشه مثه نوشته هاش
لطف داری عزیز
خب من در کلیت باهات موافقم...
نظرم روی همین جزئیات بود چون حس کردم خیلی زیاده از حد کلیگویی شده...
مرسی حمید جان...
من هم همینها رو در مقیاس خیلی خیلی بزرگ برات آرزو دارم...
حمید ...
می شه خواب های منم تعبیر کنی ؟
اینجا همه ی خواب ها ....
بگذریم !
.
.
.
خیلی خوب بود پسر !
جات خالیه که همشهری جوان رو به اظمحلال رو نجات بدی !
تنها نکته ش طولانی بودنش بود که رامین هم اشاره کرد ...
رامین که نیستی بتونم یه تیکه توو همون مایه ها بهت بندازم! شوخی اونجوری هم که با هم نداریم!...خب حالا خوبه من عقده ای بشم!؟...آخه چرا منو در این موقعیت قرارمیدی!؟...
تسلیت به تاریخ آزادی خواهی ....
تاریخ آزادی خواهی ...
ندیده بودم این تعبیر رو از کسی ...
...
مهم نیست که توو گوگل سرچ کردم و دیدم قبل از من "3070" بار این ترکیب آورده شده!...مهم اینه که نازنین-مهتاب از دهن وبلاگ ما شنیده و خوشش اومده...همین بسه...
سلاممم حمید خان
پیچوندن های بسیار دلچسبی بود برا خودش
سلام فاطمه
اِ من نمیدونستم بازم آپ میکنی چه خوووووب
اومده بودم ازت کمک بخوام دیدم میشه یه تُک پا بیای وبلاگ من به کمک احتیاج دارم
- یعنی چی!؟ مگه قرار بود دیگه آپ نکنم!؟
- چشم...
چشمممممممممم ، تو لینکهام هم، درستش کردم
ممنون Laahig جان...
من رامین مهتابی هستم !
خیلی بی شعوری حمید ! باید اینجوری با سند کامنت آدمو ضایع کنی ؟؟
بعدم هیچم اینطور نیست ! منم الان سرچ کردم ! تسلیت به جنبش آزادی خواهی هست ولی به تاریخ کسی تسلیت نگفته ! کووو ؟ یه دونه از اون سه هزار و هفتاد تا رو لینک بده ببینم !
آها! منظورت کل عبارت بود...خب نه! اونجوریشو نداشتیم! (بنده کلا آدم تکی هستم! ازینجور حرفای تک هم زیاد میزنم!...یه مدت باهام بگردی خودت میفهمی! - آیکون "دچار غرور شدن در حد مختار در قسمتهای آخر سریال!")...
ارادتمندیم استاد
الحق که تکی تو طنز نویسی داش حمید گل
مرسی آباجی اشرف الملوک!
حمید جون. عام و علیک !
دیشب خواب دیدم داری با یکی از اعضای خانواده مدیر گوگل وصلت میکنی عاقدتونم قذافیه...!! تعبیرش چیه اوس حمید؟!...
تعبیر "وصلت کردن" رو نمیدونم! باز اگه "وصلش کردن" بود یه چیزی!...اصلا چون تو شاباش ندادی واست تعبیر نمیکنم تا حساب دستت بیاد! (آیکون "فرافکنی!")...
مهدییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخخخخخررررررررررررشی!
این چه طرز صدا کردن یه پسر نامحرمه!؟ باز دو روز بالا سرت نبودم بی حیا شدی!؟...شیطونه میگه سر جفتتونو ببرم بذارم بالا طاقچه ها! (آیکون "سر مهدی بالای طاقچه! آی بخندیما!")...
به مینا: ممنون مینا جان. لطف داری.
به حمید: چی خیال کردی داداش؟! باز جو سریال مختار و سر بریدناش گرفتت؟؟ اونایی که اونجا دیدی خلال دندونای حاجیتم نیستن! من خودم یه پا دست به تیزی ام جون داداش! حالا که اینطوری شد به خونخواهی مینا برمی خیزم و تو رو به سزای اعمالت میرسونم...!! آیکونِ بیرون آوردن شمشیر از نیام!... (چند ثانیه بعد)... ظاهرا شمشیرش تیز نیست.. در نتیجه: آیکونِ فرو کردن شمشیر در سرِ جاش!!
دلم خنک شد!...درس عبرتی شد برات که تا مطمئن نشدی به اندازه کافی تیزه از نیام درش نیاری! (آیکون "برو تیز شد بیا!")...
خواهش. فقط یه سوال بپرسم که اگه نپرسم عقده ای میشم [نیشخند]
چرا "لاهیگ" رو فینگیلیش نوشتین؟
- بپرس عمو جون! کی بپرسه از شما بهتر!؟...
- همینجوری...شاید چون خودتم پای پستات همینجوری مینویسیش...حالا چطور مگه؟...
به حمید: دلت میاد به سر بریده ی مهدی بخندی؟ من که خون به دلم شد اینو خوندم! ولی حمید اگه خواستی کله اشو ببری نزار بالا طاقچه. مث این کله گوزنا هس! مث اینا خشکش کن. میزنیم به دیفال خونه. آآآآآآآآی بخندیم!
به مهدی: مهدی جووووون عمرا بزارم خان داداش بهت بگه تو ! مرسی از حمایتت! شمشیرتو تیز میکردی اولش خب خیر سرت!
به مینا: واقعا خجالت نمیکشی انقد دو رویی؟
(بازم واسه نماز شب بیدارما !)
- اصلا میخوای قبل از اینکه سرشو ببریم پاتو بذار روش یه عکسم بنداز!...واللا دیگه!
- نماز شب هم حد و اندازه داره! حالا الان مجردی وقتت آزاده فردا متاهل شدی میخوای چیکار کنی!؟ (آیکون "تیکه کاملا بیشرمانه در لفافه!")...
...سلام بر حمیدخان دوست داشتنی !!
سلام مامانگار جان...ولی اینکه ما دوست داشتنی باشیم انقدرا هم تعجب نداره که دوتا دوتا تعجب میذاریا!؟ (آیکون "صادره از بنی اسرائیل!")...
آخه عمو جون, من فونت فارسی ندارم. اگه بگم چجوری من واسه شماها نظر میگذارم , خندت میگیره.
اول میرم تو وبلاگ خودم, بعدش, بخش نظرات و اونجا مثل این شاسگولا یکی یکی تایپ میکنم (مثل همین الان) بعدش تا کپی ش میکنم, حوصله ندارم دوباره برگردم و فارسی تایپ کنم :-)
-چه دلیلی بالاتر از اینکه, من بچه ی کنجکاویم (شما بخون "فضول" )
یا امام غریب! (بخدا شرمنده شدم که واسه کامنت گذاشتن برای من بیمقدار انقدر دچار زحمت میشی!)...خب به "لیزا" و "شون" بگو بجای فعالیتهای بیهوده ای مثل کوبوندن همدیگه به در و دیوار بیان واسه تو فونت فارسی نصب کنن که حداقل یه ثوابی هم واسه آخرتشون جمع کرده باشن! (آیکون "ثواب جمع کردن!")...
واااااااااااااااااااااای , خیلی وقت بود این "یا امام غریب" رو نشنیده بودم.
اختیار دارین آقا حمید, شوما سرورین داداش (
آیکون لاهیگ داش مشتی )
من که ایرونیم فونت فارسی ندارم, اونا از کجا فونت بیارن که تازشم بخوان نصبشم کنن؟میخوای بزنن همین لپتاپ فسقلیم رو هم منفجر کنن؟ والااااااااااا
اصلا من میگم به بهونه فونت فارسی هم که شده برگرد بیا ایران!...واللا! آخه چیه این فرار مغزها که اینروزا مد شده!؟ مثلا ما فرار نکردیم چی شد!؟ (آیکون "قیاس مع الفارق!")...
من الان فهمیدم آپ کردی
خیلی خوابم میاد.فردا میام گششششنگ بخونم و نظرمو بگم
فعلن
من همیشه خواب میبینم یکی دنبالم کرده دارم فرار میکنم..یا دارم از یه کوه بلند سقوط میکنم...تعبیرش چیه حمید خان.؟
- اونی که دنبالت میکنه نمادی از گناهانته که تو رو فرا گرفته! اون کوهی هم که ازش سقوط میکنی کوه معصیتهاته! خلاصه اش که توبه کن خلاص! (آیکون "تعبیر آخوندی!")...
- ولی از شوخی گذشته نمیدونم...اگه خیلی تکرار میشه پیگیرش باش...معمولا اینجور خوابها ریشه در یکی از خاطرات کودکی دارن...
خصوصی دارین قربان
لازم نست شما بگی! خودم میدونم چی دارم چی ندارم! (آیکون "دیوانه خطرناک!")...
الان در لفافه گفتی مثلا؟ منوچم فهمید. کچل کرده منو از دیشب که اینو خونده! هی میگه من بابا میخوام!ببین چه میکنی با احساسات این طفل معصوم! بابا از کجا بیارم واسش نصف شبی؟ (فک نکنی واسه خودم میخواما !منوچ بهونه میگیره!)
نخیر! بنده کاملا در لفافه گفتم! اگه منوچ فهمیده از جنس خرابی خودشه! (آیکون "دو قورت و نیمش هم باقی بودن!")...
سلام علیکم آقا حمید (ایکون یه اقدس خانوم چادر گل گلی )
با توجه به سابقه طولانی بنده در وبلاگ شما خونی !!! میشه حدس زد که از اون پست های درست و درمونه مثل بقیه پست هات(آیکون قابل نداره !!! شماره حساب رو خصوصی نوشتم برات )
اما از اون جایی که احتمالن آخرش نوبت تعبیر خواب بنده میشه (ایکون یه اقدس خواب آلو ) اجازه بدید برم و یه پست بنویسم و یه چرخی تو فیس بوک اقامون بزنم و بیام بخونم ...(ایکون یه اقدس آیکونی )
- مسائـکم الله بالخـیر و الرضـا! ایولله انفسکم! (آیکون "حاصل جفتگیری موفق آقا و یک عرب!")...
- این لطفی که شما کردید رو نمیشه با پول جبران کرد! پس از پس انداز قلبم یه دنیا آرزوی خوب به شماره حساب زندگیتون میریزم (آیکون "خسیس باهوش!" یا آیکون "حذف صورت مساله بصورت در رودرواسی قرار دادن مخاطب!")...
آخیش !!! چقدر دلم تنگ شده بود واسه این کامنتهای آیکونی
ما نیز!
ایشالا میاااااااااااام, یعنی دعا کن تزم رو تموم کنم و بعدشم قبول شم در عرض کمتر از یک هفته اومدم .
شما از "مقض" حرف میزنین؟ حالا چه جوری مینویسنش؟ من همین یه مقض رو میدونم چیه که فقط تو کله پاچه فروشیا میفروشن
حالا من یه چیزی گفتم! بچه نشی پاشی بیای ایران!؟ (آیکون "به قول حضرت امام بعد از تسخیر لانه جاسوسی: همانجا بمانید که خوب جایی را گرفته اید!")...
آمده ام که بگم آمده ام ....
خوش برگشتی میکائیل جان...
پول رو ریختی به حساب ؟؟؟
آخه هم حیفم میاد تعریف نکرده برم ، هم حیفم میاد مفتی تعریف کنم...والا به خدا
ولی تو خدای ایده های نابی !!!
و خدای تعبییر خواب
ای بابا! شما چقد پولکی هستیا! در جواب کامنت قبلیتون توضیح دادم که!...پس انداز قلب و شماره حساب زندگی و اینچیزا دیگه! (آیکون "یک گونه نادر طلبکار بی احساس که هیچ رقم پیچانده نمیشود!")...
سلام
دو پست گذشته تون رو خوندم شرمنده ام که دیر کامنت میذارم. پست قیلتون قشنگ بود و پست اخر بینظیر بود. از این همه قوه ی تخیل و واژه های مناسب که در متنهاتون انتخاب کردین شگفت زده شده بودم. تبریک بخاطر این همه ذوق.
- سلام سحر خانم...
- شرمنده ای!؟ همین!؟ حتما انتظار هم داری بپذیرم آره!؟ (آِیکون "بی جنبه خفن!")...
سلام
من به دلایلی نتونستم دیشب بیام بخونم(آیکون بابا دلیل دار!)
آقا دست شما درد نکنه.یعنی خستگیم دراومد.خیییییلی باحال بود.من موندم تو کف این ذهن خلاق تو که چجوری اینارو کنار هم ردیف می کنی؟؟؟!!!
مجددن مرسی
- سلام سیمین...
- اشکالی نداره! مطالب منو هر وقت بخونی تازه اس! اصلا من عادتمه که برای همه اعصار و قرون مینویسم یه شب تاخیر که چیزی نیست! (همون آیکونی که برای کامنت بالایی گذاشتم!")...
خواب دیدم یه قفس تو شهرمون هست.. پُر ِ مرغ عشق... از بس نرفتیم ازادشون کنیم.. یکی یکی دارن میمیرن.. تعبیرش چیه؟ ... یکی یکی میمیرن؟
اینجور خوابا تعبیر ندارن...غصه دارن...بدجور غصه دارن...
کاش داغ پرنده های مرده به استخوان خاطره ها نرسیده بود و میشد گفت "پرواز را بخاطر بسپار"...
روزتون مبارک جناب.
روزت مبارک حمید جان.
سلام بر معبّر چند ضلعی،حاج آقا حمید خان عزیز....
روزت مبارک
سلام الهه
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام مَرد.
روزت مبارک !
سلام...تو که داری میکشی به جای سلام کمی اون مردشو بکش خب! (آیکون "عقده مرررررررررررررردانگی!" یا "عقده کشیده شدن!")...
روز مرد بر بزرگ مردانٍ این
سرزمین مبارک باد. با
آرزوی عمری باعزت
ودلی بی غم برای
شما.شادباشید
یاحق...
سلام حمیدجان
من نفر
90
روووووووووووووووووووووووووووووووووووزت مباررررررررررک
سلام وانیا...ای بابا تو هم که فقط "روز" و "مبارک" رو کشیدی! (ارجاع به جواب دو تا کامنت بالاتر!)...
حمید جان گل
روزت مبارک مرد
سلام حمید آقا
آقا عیدت مبارک برادر! روزتون هم ایضا!
سلام سحر خانم! مرسی
با این جوابای مفصل و کیلومتری
خب معلومه نمی رسی آپدیت کنی دیگه !
الکی کولی بازی درنیار! از اینهمه جوابی که دادم فقط 5 تاش طولانی بوده!...اصلا وبلاگ خودمه هرجور دلم بخواد میدم! واللا!...
جااااان ؟؟؟!!
گوگوش خودتون ؟؟؟!!!!
از کی تا حالا ؟!!!!!!!!!!
گوگوشو ولش!...این وسواست منو کشته که خط سومو انقد کش دادی که همقد خط دوم بشه! من خودم یه عمر وسواسی بودم! جان من درست نگفتم!؟...
دقیقن
این وسواسای مسخره آخر ما رو به گا میده !
البته همچین معلومم نیس تا حالا نداده باشه !!!
- "به گا" چیه عزیزم! مودب باش!...بگو "به خاک فنا"! هم مودبانه تره هم دقیقا همون معنی رو میده!...
- میخواستم بگم باید به روانشناس مراجعه کنی که یاد سی تی اسکنی که دکتر برات نوشته ولی چند روزه نرفتی افتادم بیخیال شدم!...
مررررررررررررررررررررررررررررررررررررردددددددددددددددد روزت مبارک! خوبه؟
پدر بالقوه روزت مبارک!
- "پدر بالقوه"!...اینجوری که تو میگی آدم بیشتر یاد چترش میفته تا مردونگیش! (برای خواندن جک مربوطه عبارت "پیرمرد چتر حامله" را سرچ فرمایید!")...
- ممنون بابت کشیدگیت! ایشالا توو شادیاتون جبران کنیم!...
این کامنت آخرتو خوندم
بعد رفتم پست آخر وحید وب گپ رو خوندم
می دونی که این شباهتهای تصادفی رو خیلی دوس دارم ...
وب گپ از اون وبلاگاییه که خاموش دنبالش میکنم...این پست رو هم خوندم...پست تلخ ولی دلنشینیه...
و شباهتهای تصادفی...نمیدونم...به نظر من که تنها تشابهشون "حس کهنه بودن" بود...
آیکون "دچار غرور شدن در حد مختار در قسمتهای آخر سریال!")...
پس تو مختارو می بینی ؟!
ایول بابا !
نه واللا! فقط یه بار دیدم اونم توو رستوران آریا که منتظر آماده شدن غذام بودم! باقی اوقات هم فقط صداشو از اتاق بغلی شنیدم!...
آپدیت نمی کنید بیزحمت قربان ؟!
میشه اگه کردید ( آپدیت ! )
یه کم کوتاه تر بکنید ؟!!
خیلی درازشم اذیت می کنه ( آپدیت ! )
- شب ایشالا!...
- ارجاع به جوابی که به کامنت اون کلاسور دراز دادم!...
اینم ۱۰۰ رند
به یاد بزرگ رند ساز عالم بلاگستان !
پس اینهمه نوشتی که به صد برسی! به هر حال دمتان جیز جیز!