ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
قبل از هر چیز با خیلی تاخیر درگذشت شیرزاد طلعتی رو به همسرش مریم و همه اونایی که دوسش داشتن تسلیت میگم...دلم میخواد این آسمان که محسن محمدپور گفته حقیقت داشته باشه و شیرزاد الان جایی کنار سحابیش باشه...
-
***
-
دوس دارم به احترام اونایی که برام یکی از غریبترین خاطره های زندگیمو ساختن یادی کنم از بازی صوتی ترانه خواندنهای وبلاگ کیامهر...اغراق نیست اگه بگم با این صداها زندگی کردم...خیلی از صداها رو توو گوشیم ریختم و روزی نیست که چندتاشو گوش نکنم...ممنونم از کیامهر و همه اون نود و نه نفری که با صداهاشون این خاطره تکرارنشدنی رو آفریدن...خدا میدونه چندبار با این صداها بغضم ترکیده...با سرباز شکسته قاصدک...با آرامش محزون صدای فلوت زن که اغراق نیست اگه بگم "صدها بار" گوشش کردم و هنوز دلم میخواد برای صدها بار دیگه بشنومش...با آیریلیخ گفتنهای بابای سحر که آذری هم که ندونی میفهمی آمان آیریلیخ یعنی امان از جدایی...آی امان از جدایی...با جادوی اصیل صدای محمدمهدی که حتی منی که سنتی دوس ندارم رو هم پای مستی صداش میشونه...با صدای پر شور شنهای ساحلی بی تا...با شهزاده رویای کیامهر که مثل دلش خوشگل خوندتش...با صدای داداش وحید که انتظارشو نداشتم بخونه ولی خوند و برام بی نهایت عزیزه...با خیلی صداهای دیگه که حتی صاحبانشون رو نمیشناسم ولی بارها گوششون کردم...با صداهای 12 و 18 و 31 و 34 و 53 و 82 و 94 و 98 و...با صدای کرگدن و دکولته بانو...
و صدای شیرزاد...که با مریمش خونده بود...که چقدر شب رونمایی صداها با بچه ها به لحن بامزه شیرزاد موقع خوندن اون ترانه شاد محلی خندیدیم...که هنوزم با گوش کردنش مثل حالا اشک و خنده ام قاطی میشه...که صدای مریمش هم موقع خوندنش میخنده...درست چند روز قبل از فوت شیرزاد...روحش شاد...
-
منم با صدای شماره پنجاه و شش در این بازی شرکت کرده بودم...
-
باشه. چون شما میفرمایید میرم!
(معلوم نیس بلاگفا چه مرگشه!میخواشتم آپ کنم. باز نشد! شانسه من دارم؟)
پس اینهمه بلاگفایی چجوری آپدیت کردن!؟ بگو لب تابمو تازه درست کردم دلم نمیاد استفاده کنم! (آیکون "تحلیل ابلهانه!")...
آخ جون. اوووووووووووووووول
جون به جونت کنن دیوانه ای! (آیکون "دیوانه خوب" )...
والا واسه خودمم سوال پیش اومد که این همه بلاگفاکی! چجوری آپ کردن! بعد متوجه شدم که نهههه مشکل از لبتاپ گور به گور شده ی منه! معلوم نیس چه مرگشه نه بلاگفا باز میشه نه توو فیس بوک میشه عکس و کلیپ دید. یه کوفتی که خراب میشه دیگه درست نمیشه که نمیشه. اینجا ایرانه. آی لاو یو پی ام سی!
حال میکنی اینجا رو قرق کردم؟ خودم که خدایی حال میکنم! کیف و حال حلال!
- بهتر! هرچی کمتر از اون مدل عکسا و کلیپا ببینی به نفعته! (آیکون "مدیونه هرکی فکر بد کنه! منظورم عکس و کلیپای سیاسی بود!")...
- آره حال میکنم! (آیکون "حال کردن حلال! - یه چیزی توو مایه های ازدواج موقت و باقی چیزای حلال!")...
- چرا تو پستی که دیروز آپدیت کردم کامنت نذاشتی پس!؟...
چشام درد میکرد. گفتم یکم استراحت بدم بهشون بعد بیام بخونم. اینترنتم تازه وصل شده . شارژش تموم شده بود. تیتر پستت که خیلی جذاب بود! (مدیونی اگه فکر بد کنی!!!) با کله میام میخونم!
ای بابا تو هم که شدی اون جکه! یه روز لپتاپت خرابه یه روز چشمت درد میکنه یه روز شارژ نداری! (احیانا اگر جک مذکور را نشنیده اید کلمه های قیر و قیف را سرچ فرمایید!)...
این همه تایپ کردم همش پرید!
میگم بچه ات بدنیا نیومد؟ همون که مامانش مدیر گوگل بود!
نه! دکترا گفتن مواد اولیه اش کم بوده! باید بیشتر تلاش کنم!...
برو برادر. خدا پشت و پناهت. من چراغارو خاموش میکنم. درو هم پشت سرم میبندم!
علاوه بر در، پنجره رو هم ببند! نباید راه فراری بمونه! (از خودم نمیگما! اینم دکترا گفتن!)...
۵۷
۵۸
۵۹
۶۰