ماه امیدِ بنی هاشمی، جانِ خیمه ها برس به فرات...

-

میگویند محتضر را لحظه ایست که تمام خاطره ها از پیش چشمانش میگذرد،بوی اردیبهشت 

می آید و تنها که میشوم رو به قبله ی یادت آن اردیبهشت که با تو بودم را میمیرم...  

-

*** 

-

دیشب دوباره خواب تو را دیده ام، دوباره فدای چشات
ای جان، چقدر شبیهی به تعبیرِ حافظانه ی شاخِ نبات
شاهِ خانه های سپید خاطره ای، سرباز-رخم تا همیشه رو به تو مات
ترسم بهشت رَوم از گیسوان تو کم باشد "تجری من تحت الانهار"ی که جاریست در رگِ جنّات
در فال من نوشته اند "دستت به ناز کردن موهای او نمیرسد"...هیهات...
جانا به فالها بگو که قصه ما هرگز به سرنرسد،تا این کلاغ به مشهدِقلبت رسد ز خشکسالِ هرات
---
و بیااین دم آخر حلال کنیم،آنها که پشت ما حرفهای گل نزدند،پشت آن هزارشیشه خرده ی مات
حلال کنیم به شکرانه ی اینکه خاطره هامان هنوز مثل کوهِ نور میتابند،به روی قرنِ قحطی لحظات
و حلال کن مرا که عاشقانه ام شبیه چشمهای تبریزی ات تک نیست، 

که شبیه خودم کلیشه است تمام این کلمات
---
داور نگاه میکند به ساعت خود، گمان کنم رسیده موقع کات
نثار روح اسبی که پای خطِ رسم قبیله ی شما جان داد، رحم الله من یقرا فاتحه مع الصلوات...  

-

*** 

-

برای بهار و تیراژه و پروین خانم و نیما و حاج مصطفی و چند دوست دیگر با آدرس بنده ایمیلی ارسال شده که حاوی یک لینک ویروسی بوده. توضیح اینکه من از ایمیلم جز برای جواب دادن به کامنت خصوصی دوستانی که وبلاگ ندارند استفاده نمیکنم که آنهم متن فارسی و بدون لینک است. اگر جز این ایمیلی از بنده به دستتان رسید باز نکنید. ویروس خودکاریست که بصورت رندوم برای کسانیکه قبلا برایشان ایمیلی فرستاده ام یا از ایشان ایمیلی دریافت کرده ام ارسال شده. به هر حال از طرف ویروس فوق الذکر از این عزیزان و باقی دوستانیکه این ایمیل باعث زحمتشان شده پوزش میطلبم!

-

نظرات 75 + ارسال نظر
تیراژه شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:41 http://tirajehnote.blogfa.com/

بانویی اردیبهشتی..اول میشود در یک پست اردیبهشتی..
آن هم در وبلاگ ابر چند ضلعی..

مستقیما از لیست به روز شدگان بلاگ اسکای!

ممنون دار لطف خانم اردیبهشتی!

تیراژه شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:53 http://tirajehnote.blogfa.com/

فکر میکنی برای این پست چی میشه گفت حمید؟
چندبار باید خوندش..؟ یا نوشیدش..؟ یا نفس کشیدش؟
چه خوب که دلسرد نشدی..تو که دلسرد نمیشی..دل نداری که سرد شه..نار روی شاخه ..گل سرخی در کاسه سفالی .
حمید..عالی نوشتی..به اندازه ی تمام اردیبهشت بوی بهشت میده قلمت..بهشت جاودانه ی اساطیری نه..
بهشت ساده ی زمینی..وگرنه جهنم و بهشت داستانی رو کی دیده؟

تو چی؟...فکر میکنی برای این کامنت چی میشه گفت؟
حرفای خوشگلِ بینهایت لطیفت رو از صمیم جان سپاس...

میلاد شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:04

حمید :

" آدم هست خوب ... آدم هست بد ...
تو اصلا آدم نیستی"

تو فرشته ای حمید فرشـــــــــــــــــــــــــــته

معرکه نوشتی به خدا

چقدر با اینجاش حال کردم

"در فال من نوشته اند "دستت به ناز کردن موهای او نمیرسد"...هیهات...

جانابه فالهابگو که قصه ما هرگز به سرنرسد،تا این کلاغ به مشهدِقلبت برسد ز خشکسال هرات"

4 بار خوندمش

میلاد شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:08

ولی من فکر می کنم حیمد اون "میمیرم" قشنگ تر بود

مرسی که گفتی
آره اینجوری بهتره، اصلاحش کردم

میلاد شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:18

حمید باید اینو بنویسم برات

تو امشب اشک منو دراوردی با این بیتت

خدایا چرا اینجوری شدم

"در فال من نوشته اند "دستت به ناز کردن موهای او نمیرسد"...هیهات...
جانابه فالهابگو که قصه ما هرگز به سرنرسد،تا این کلاغ به مشهدِقلبت برسد ز خشکسالِ هرات"

ببخشید ولی خیلی لعنــــــــــــــــــــتی

خیلی دوست دارم حمید

یدونه ای

راضی به بغض و باران نبودم
مرسی از چشمات میلاد عزیز...

mhb شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 07:12 http://www.mhb5266.blogfa.com

سلام حمید جان
حقیقتا معنی عنوان رو نفهمیدم
اما خیلی خیلی لذت بردم
جانابه فالهابگو که قصه ما هرگز به سرنرسد...

سلام محمد جان
قبول دارم که عنوان کمی گنگه
راستش خودمم نمیتونم دقیق معنیشو بگم
حرفمو میدونما...کلمه هاشو پیدا نمیکنم

فرزانه شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:14 http://www.boloure-roya.blogfa.com

در فال من نوشته اند "دستت به ناز کردن موهای او نمیرسد"...هیهات...

این جمله منو یاد شعری از صائب تبریزی انداخت که سالهاست از یادم نرفته:
به تماشا ز بهشت رخ او قانع باش
که گل و میوه این باغ به چیدن نرسد
قسمت این بود که از دفتر پرواز بلند
به من خسته به جز چشم پریدن نرسد
تو ز لعل لب خود کام مکیدن بردار
که به ما جز لب خمیازه مکیدن نرسد

مرسی. سرچ کردم باقیشو خوندم. محشره :

"چشم عاشق پی جانان به پریدن نرسد/دل صـیـاد بــه آهـو بــه تـپـیـدن نـرسـد
اخـتـر عـاشـق و امـیـد تـرقـی، هـیـهـات/دانه سـوخـتـه هرگـز بـه دمیدن نرسـد
بـهـر گـلـگـونـه ربــایـنـد ز هـم حـورانـش/کشتـه تـیغ تـرا خون بـه چـکیدن نرسد"...

اصلا همین یهو مصرع آخرو ببین...تو بحرش میری دیوانه کننده اس:
"کشتـه تـیغ تـرا خون بـه چـکیدن نرسد"...
در عین سادگی مثل یه معجزه باشکوه و تکرارنشدنیه...

فرشته شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:05 http://www.houdsa.blogfa.com

سلام حمید...

اون دو خط سبز رنگتو که خوندم.......
معرکه بود...ممنون...

راما شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:41

چه ایهام های قشنگی . یه حال و هوای خوب داشت . تو گنگی شعرت غرق شدم حمید جان .

صوریی شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:36 http://soorii.blogfa.com/

سلام
گمت کرده بودم
پیدات کردم

گلنار شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:23 http://golnarism.blogfa.com

خیلی خوب بود ، انگار کلمات می رقصیدند..زیبا می رقصیدند.

آخرش نا خوداگاه صلوات فرستادم !

"میرقصیدن"...چه تعبیر غریبی. مرسی

آذرنوش شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:35 http://azar-noosh.blogsky.com

آدم بعد خوندن این پست لال میشه

سمیرا شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 15:42 http://nahavand.persianblog.ir

وقتی بهار باشد و تو از آواز خواندن در یک شب اردیبهشتی سال هشتاد و چند خاطره ای داشته باشی که بعد از این همه سال هنوز مثل روز اول قلبت را آتش می زند..آخر آن شب هم بهار بود.....

این اردیبهشت چه ها که نمی کند حمید خان باقرلو را....

دیده ابری شد و دل چروکیده و بغض ناک....
مثل همیشه محشری آفریده ای دل چسب...

چه یادته هنوز
مرسی سمیرای عزیز...

[ بدون نام ] شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 16:33

تو فوق العاده ای. بدون اغراق تو یکی از عالی ترین هایی حمید. واقعا من غبطه میخورم به حال تو
همین و بس.

خب اسمتم میگفتی که بدونیم باید شرمنده کی باشیم که انقدر مارو چوبکاری کرده!...لطف داری. ممنونم.

عاطی شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 16:37


عالی نوشتید!

پارمیدا شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 19:01

سلام
با صدای پر بغض خودتون خوندمش ممنون از عاشقانه ای زیبا و جانانه ای که به اشتراک گذاشتید. باز هم همون دعا امیدوارم به زودی دوری و فاصله بینتون به سر بیاد.

عشق ایستگاه آخر دنیاست، ما مُردیم
از این تصادف‌ها همیشه پیش می‌آید

کی عاشق از درد جدایی در امان بوده‌ست؟
باران به استقبال مرگ خویش می‌آید!
مژگان عباسلو

سلامت باشید و دلشاد

چقدر خوب بود. مثل باقی کاراش...شعری که جدیدا توو وبلاگش گذاشته رو خوندی:

"چرا بی‌قراری؟ چرا درهمی؟/چرا داغ‌داری؟ خرابی؟ بمی؟!
مگر سرنوشت منی اینقدَر/غم‌انگیز و پیچیده و مبهمی؟
مرا دوست داری ولی تا کجا؟/مرا تا کجا “دوستت‌دارم‌”ی؟
نه با تو دلم خوش، نه بی تو دلم…/جهنم-بهشتی، نه! شادی-غمی
تو هم مثل باران که نفرین شده‌ست/بیایی زیادی، نیایی کمی
جهان، ابر خاموش و بی‌حاصلی‌ست/بگو باز باران! بگو نم‌نمی"...

[ بدون نام ] شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 20:14

من هم دوس دارم همون دعای پارمیدا رو تکرار کنم

حمید شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 20:15 http://saye-roshan70.blogfa.com

کیف کردم

"حلال کن مرا که عاشقانه ام شبیه چشمهای تبریزی ات تک نیست"

حمید شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 20:16 http://saye-roshan70.blogfa.com

لایک میشه کامنت آقا یا خانم بی نامی که نوشتند :
"تو فوق العاده ای حمید"

ممنون...هم از لطف شما، هم از لطف ایشون...

مونا شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 20:29 http://tanhayiha.persianblog.ir

اردیبهشت که گفتی یاد ِ بازی وبلاگی افتادم و صدای تو...
وقتی بهار باشد و تو از آواز خواندن در یک شب اردیبهشتی هشتاد و چند خاطره ای داشته باشی که بعد از این همه سال هنوز قلبت راآتش می زند...

خوشحالم که اون رو یادت آورده، اونو خیلی دوس داشتم...

سهبا یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:20 http://sayesarezendegi.blogsky.com/

چه حس قشنگی داد اول صبحی به من . ممنونم .

رو به قبله ی یادت آن اردیبهشت را که با تو بودم می میرم ....

سحر دی زاد یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:46 http://dayzad.blogsky.com/

چیزی ندارم که بگم...فقط
دو خط اول خلاصه ی تمام زیبایی هایی بود که در ادامه گفته بودی!

یسنا یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:48 http://yekzanyekdokhtar.blogfa.com/


عالی بود...

محسن باقرلو یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:39

چن باری گفتم که این سبک خیلی به مذاقم خوش نمیاد و اینا دیگه ... ولی این یکی رو دوس داشتم ... لابد اینم گفتم که ملاک من واسه ناب بودن یه عاشقانه ، مور مور شدن پشتمه بعد از خوندنش ... اوهوم ... لذا مرسی !

منم لابد اینو چندباری گفتم که شما هرچی بگی چش مایی!

ققنوس خیال یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 13:23 http://zzzzzzzs.blogfa.com/

خیلی زیبا بود زیبا زیبا زیبا

[ بدون نام ] یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 16:14

نگفتم که شرمنده نشی دیگه
درضمن اگه نیاز بود که اسممو بگم خودم میگفتم،حتما نیاز نبوده که نگفتم.افتاد؟

آها! پس کار شما بود! آی پی کامنت قبلیت جدید بود نشناختم! به هر حال مرسی...

Catastrophe یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 16:42 http://www.marderoshan0192.blogfa.com

چه خوب نوشته ای. چه قشنگ. واقعا این قلم قشنگ مال شماست. جای تبریک دارد رفیق.

هاله یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 17:41

جمله ی اول رو که خوندم ناخودآگاه چشام پر شد
فکر نمی کردم یاد اردیبهشت و صدای شماره ی 56 هنوزم دلمو بلرزونه
این پست بوی همون صدا رو می داد

کدوم هاله؟
"هاله بانو" شمایی!؟

سرورت یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 18:11

تو همیشه با نوشته هات منو مجذوب میکنی

ممنون سرورم!

ب ه س یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 19:53 http://boqz40.blogfa.com/

من بارها خاطره ای را مرده ام.....

هیهات.......

خواننده ات بوده ام...

مریم نگار یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 21:06

...این سبک نوشتن بنظرمیاد به حس و تمرکزی قوی نیاز داره..
...استعدادت رو اینجام نشون دادی حمید...و توی این قالب ..خیلی قشنگ حسات رو جاری کردی...
مممنون..

هاله یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 21:46 http://assman.blogsky.com

نه من هاله ی خالی ام !
بعضیا میگن هاله کوچیکه

مونا یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 21:56

من ندیده بودم یکی زودتر از من کامنتی شبیه کامنت من گذاشته. باور کن راس میگم. من کاملا حس خودم بود.

جزیره دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:21

سلام. نه فک کنم واسه هرکسی که میلش یه جوری تو کامیت هست فرستاده شده حمید

مطمئنی!؟ فکر نمیکنم این ویروسه دیگه انقدرا هم فهمیده باشه ها!
به هر حال ممنون که اطلاع دادی. حتما پیگیری میکنم

جزیره دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:46

چرا همینقدرا فهمیده ست.
چون توجه بنمو که من که تا حالا بت ایمیل نزدم تو نیز همچنین ولی ایمیله برای من هم سند شده بود. البته من که خب بازش نکرده بودم
ااااااااااَ فک کن چه باحال میشد اگه الان دانشجو بودی و استاد میداشتی. بعد واسشون ویروسه میرفتیوهاهاها....بعد اخیانا باید اون درس رو ترم بعد باید برمیداشتی

یه ایمیل جدید باز کردم توو قسمت آدرس گیرنده حرف "a" رو تایپ کردم آدرس ایمیلت رو آورد. احتمالا اونزمون که آدرس وبلاگتو نداشتم در جوابِ یه کامنت خصوصیت برات ایمیل فرستاده بودم. خلاصه که نخیر خواهرم! این ویروسه ارتباطی به وبلاگم نداره! الکی همین چندتا کامنتگذاری که برامون مونده رو هم نپرون!

اشرف گیلانی دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:17 http://babanandad.blogfa.com

گمان می کنم رسیده موقع کات...


...........

این ویروس لعنتی هم کلی آبرو بره از آدم. و لینک یک مشت سایت جالب ناک رو نثار سایرین می کنه!

- منظورت اینه که "گمان کنم" باید "گمان میکنم" بشه؟
- نه اون یه ویروس دیگه اس! تا اونجایی که بنده خبر دارم این ویروسه از نوع نجیبشه و فقط ویندوز رو میترکونه!

جزیره دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:19

خوب بود .جواب خوبی بود. خندیدم باهاش. ممنون

ولی خب با اینکه الان اصلا رو مودش نیستم ولی اگه بخام مدل جزیره ای جوابتو بدم باید بگم که: اااااااااااِ نیتمو فهمیدی؟ فهمیدی میخواستم مخاطباتو بپرونم؟نچ نچ نچ، چه بد. خیلی باهوشیا

بعدشم من چنین قصدی نداشتماین وصله ها به ما نمیچسبه. ما خودمون یه چا تفلونیم. فهمیدی؟سعی نکنین چهره ی مارو توی اذهان عمومی مخدوش کنی
من نیتم خیر بود میخواستم همون یه نموره ابروت جلو همکارات و دوستات و استادات!!!! حفظ شه. اصلا خوبی هم به تو نیومده. دیگه من باشم که دیگه به تو اطلاع رسانی کنم ویروس دار

از وقتی یادم میاد پشت هر کاری که کردی یه نیت خیر بوده! از من میشنوی یه تک پا برو ثبت احوال اسمتو بذار "خیرالله خان"! (آیکون "ثبت احوال!")...

تیراژه دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 13:39 http://tirajehnote.blogfa.com/

ویروس و ویندوز فدای سرتان قربان
پیش می آید
ولی تا جایی که یادم می آید به غیر آن ایمیل های ویروسناک هیچ وقت ایمیلی ازتان نداشتم
و هیچ وقت شما ایمیلی برای بنده ارسال نکرده بودید یا بنده برایتان..
احتمالا این ویروس به لیست ایمیل های موجود در ایمیلتان ارسال میشود..
یا همانطور که جزیره گفت این ویروس ایمیل های موجود در کامنتهایتان را مورد عنایت مخصوص قرار میدهد..
خلاصه این که تکنولوژی است و هزار دردسر..

همان بهتر که بنشینیم کنار چشمه و نی بنوازیم و غزل بخوانیم..

و این اردیبهشت که در رگ خاطره جاریست را نشتر بزنیم..تا مگر بهار شود..بهار یادش که جان شیرین لحظات است..

- مطمئنی!؟ آخه یادمه سر صحبتهای قبل از راه اندازی دانه های ریز برف یه سری مراوداتی با شما و علیرضا داشتما! به هر حال بعید میدونم ارتباطی با کامنتا داشته باشه چون از چندتا از دوستانی که همیشه آدرس ایمیل میذارن ولی فقط رفت و آمد کامنتی باهاشون دارم استعلام کردم چیزی از این ویروسه دشت نکرده بودن!
- میشه خواهش کنم برای بنده ی حقیر از فعلهای مفرد استفاده کنی؟ آخه اینجوری که من تک صدا میکنم و شما جمع میبندی احساس عذاب وجدان بهم دست میده!
- و خیلی خیلی ارادت.

تیراژه دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 15:57 http://tirajehnote.blogfa.com/

اول اینکه سلام چندین و چند باره
و پوزش به خاطر این کامنتهای بی ربط به پست جانانه ات
اون مراودات و مکالمات دانه های ریز حرفی تا جایی که در خاطرم هست در کنفرانس یاهو مسنجر بود..یعنی فرایند چت کردن با ایمیل فرستادن یکیست؟ ! بنده برای بار چندم معترف میشوم به بی اطلاعی خودم در این حوزه!!ولی فکر میکنم هر چه هست به لیست دوستان موجود در آی دی شما مربوط باشه..یعنی اون ایمیل ها( من دوتا ایمیل لینک دار ازشما دریافت کردم) برای لیست کانتکت آی دی یاهوی شما ارسال میشه.خلاصه هر چه بود که به خیر و خوشی و مقداری ناخوشی!! گذشت و تمام شد..

و اما افعال جمع و مفرد..
جمع که بشویم به فرد میرسیم..افعال و ضمایر چرتکه اندازان تنهایی ما..تو بگو "جان" کجاست.."جانان" چه شد..

واقعیتش اینه که گاهی واقعا برام سخت میشه از افعال مفرد استفاده کنم و معمولا اهل افعال و ضمایر جمع هستم _ تازه الان خیلی ساده و خودمانی و شیطان تر شده ام به نسبت گذشته های نه چندان دور ام!_ هر چند خودم بیشتر دوست دارم که مفرد خطابم کنند..
همین"من دوتا ایمیل لینک دار ازشما دریافت کردم "را اول نوشتم "ازتان" بعد تغییرش دادم به " ازت" دیدم دارم با خودم یه قل دوقل ادیبانه بازی میکنم! نتیجتا این شد که شد "از شما"..!!
تو به بزرگواری خودت ببخش..

- اول اینکه سلام از ماست!...و بیخیال متن، هیچ چی مربوطتر از سلام نیست
- آره. راس میگی...نمیدونم واللا. شایدم اینجوری باشه که تو میگی...حالا بذار من یه چیز بی ربط واقعی بگم! باورت میشه آخرین چتی که با کسی کردم همون بود!؟ (ایکون "نئادرتال!")...
- جان و جانان...چه خوشگل گفتیش...
- ای بابا! ما گفتیم راحتتر باشی! اینجوری که سختتر شد! اصلا هرجوری حال میکنی بگو! (آیکون "تیراژه ای که یه لنگه پا منتظر اجازه من وایساده بوده!")...

آوا دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 17:53

پس کامنت من کو !!!!!!!!!!!!!
حس الانم با حس اون روز که
خوندمش خیلی متفاوته...
الان یه شعریو تو ذهن من
تداعی کرد....میذارمش
اون ایمیله رو من وسط
دانلودمتوجه شدم که
ویروسه و کاتش
کردم..اما ویروسِ
باادب وبی آزاری
بود....اوهوم..
یاحق...

- به جان "آقا" که میخوام دنیا نباشه این اولین کامنتیه که واسه این پست میذاری!
- کدوم شعر؟
- خب نذاشتی کامل بشه! یه بار دیگه کامل دانلود کن شاید نظرت عوض شد!!

بهار (سلام تنهایی) دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 18:15

اون دو خط سبز نوشت اول روح ادم رو نوازش میده ..سر هم کردن احساست با قطار کردن کلمات همراست و دوست داشتنی ...بابت اون ویروس لعنتی هم بگم که هر چه از دوست رسد نیکوست حتی اگر تنها به نام دوست باشد ..پوزش لازم نیست رفیق ...

از همون روزی که ناخواسته ویروسیت کردم منتظر این آیکون سادیسمی چشم غره رفتنت بودم! (آیکون "کسی که هنوز تپش قلبش به حالت عادی برنگشته!")...

نیما دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 23:07 http://akhare-khat.blogsky.com

میدونی از بازی آکادمی جوگیریات تا بعد از خوندن این پست، همیشه یک سوال تووی ذهنم بوده... سوال اینکه حمید چجوری از عشقش دورافتاده که اینقدر توی فراقش میسوزه و میسوزه... و جالب اینه که دوست ندارم جوابشو بدونم... میخوام با این سوال و خوندن پست های عاشقانه ت لذت ببرم... و این یکی محشر بود حمید جان...


درضمن به کامپیوتر ما ویروس رسوخ کرد اما با سوسک کش و دمپایی و اینا، کشتیمش ... یه لحظه فکر کردم خدای نکرده، دچار سادیسم شدی که بعد از توضیحات مبسوط جنابت، از شکی خود برگشتم و توبه کردم... (آیکون توبه ی گرگ و بچچه ها)

توبه "حق الله" محسوب میشه! مهم "حق الناس" میباشد که منم عمرا حلالت نکنم تا پنجاه هزار تومن به حسابم نریزی! (آیکون "قیمت عمده!" + آیکون "طرح ملی سواستفاده مالی از توبه کنندگان!")...

ساغر سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:27

سلام امید که خوب باشید ایمیلتان را برای یک عرض خصوصی میخواهم البته چنانچه برایتان امکان داشته باشد. سپاس

خواهش میکنم. برای کامنت خصوصی میتونید از گزینه "ارسال کامنت خصوصی" که در منوی سمت راست صفحه ی وبلاگ (زیر پنجره ی هدر!) هست استفاده کنید

بیوطن چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:10

اردیبهشت ماه

یعنی زمان دلبری دختر بهار

کز تک چراغ لاله، چراغانی است باد

وز غنچه های سرخ

تک تک میان سبزه، فروزان بود چراغ

وانگه که عاشقانه بپیچد به دلبری

بر شاخ نسترن

نیلوفری سپید

آید مرا به یاد که: نیلوفر منی

در خاطر منی.



خوب باشی حمید خان

زن کویر چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 15:34 http://volcano.blogfa.com

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
... و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من - دل مغرورم - پرید و پنجه به خالی زد
که عشق - ماه بلند من - ورای دست رسیدن بود
گل شکفته ! خداحافظ اگر چه لحظه دیدارت
شروع وسوسه ای در من به نام دیدن و چیدن بود
من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان ز آغاز به یکدیگر نرسیدن بود
اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود
شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغل پیشه بهانه اش نشنیدن بود
چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می بافت ولی فکر پریدن بود.
حسین منزوی
حمید خان -جان
محشر می نویسی و بارها می خونمت . و لذت می برم . فقط به یاد این شعر زنده یاد حسین منزوی افتادم که بدجوری خیال خام پلنگ منو قلقک میده

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 21:37

کاشکی یه پست بنویسی هرچه زودتر.
یه پست بنویس که....
هیچی،فقط یه پست بنویس

student پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 23:02 http://mbluew.blogsky.com

سلام
خیلی اسم وبت ماهه ببخشید ابره حرف نداره

گلنار پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 23:42 http://golnarism.blogfa.com

وبلاگت شده مثه یه نهال کاشته شدس تو یه گلدون واسه من، هی هر روز و هر شب میام سروختش ،تجیرو از روش بر می دارم ببین شکوفه داده بازم یا نه ،
بعد هی می بینم نه هنوز پست نذاشتی ...

مرسی که این تیغای تازه رو شکوفه میبینی
و مرسی از تجیر! هرچند کاکتوسا به بی رو انداز خوابیدن توو بیابون عادت دارن!

منجوق شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:52 http://manjoogh.blogfa.com/

خاله ام چند بار تا دم مرگ رفت و برگشت. می گفت دروغ است که آدم موقع احتضار خاطراتش را مرور می کند . آدم محتضر اون لحظه فقط یاد عزیزاش می افته

خب خوبه باز! چون معمولا همینجوریش و بدون ریپیت هم اون لحظات به اندازه کافی حسرت بار هستن!

جزیره یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 13:15

سلام
"خوبی" برادر؟!
باز کم پیدا شدی....

سلام. قربونت. خوبم. فقط اینروزا کمی سرم شلوغه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد